کد مطلب:313421 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

شجاعت حضرت قمر بنی هاشم
از شهامت و شجاعت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام داستانها گفته اند. با همه ی آمادگی دشمن، و با وجود و قشون فراوانی كه جناح خصم در میدان كربلا گرد آورده بود، باز هم شجاعت او پشت آنان را می لرزانید و لذا برای دفع این خطر، در نظر گرفته بودند كه به هر نحو شده اباالفضل العباس علیه السلام را از امام حسین علیه السلام جدا كنند، و به مناسبت نسبتی كه شمر از سوی مادر با وی داشت این مأموریت را بر عهده ی او گذاشتند ولی او نیز از این مأموریت ناكام و نومید برگشت [1] .

صاحب كتاب كبریت احمر پس از نقل داستانی شگفت از شجاعت و جنگاوری حضرت عباس علیه السلام می گوید: صحت این داستان استبعادی ندارد، زیرا عمر آن جوان





[ صفحه 166]



به طور تقریب هفده سال بوده، خوارزمی در كتاب مناقب می گوید: وی جوانی كامل بوده است.

داستان مزبور، به روایت خوارزمی (در كتاب: مناقب، صفحه ی 147) چنین است: در جنگ صفین، مردی از لشگر معاویه خارج شد كه او را كریب می گفتند. وی به قدری شجاع و قوی بود كه هر گاه درهمی را با انگشت ابهام خود می فشرد، نقش سكه ی آن محو می گردید!

كریب به میدان آمد و فریاد كشید و بر آن شد كه حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام را به قتل برساند. مرتفع بن وضاح زبیدی گام پیش نهاد و برای مبارزه با كریب به میدان رفت، ولی شهید شد. بعد از او، شرحبیل بن بكر برای مبارزه با كریب شتافت و او نیز به شهادت رسید. پس از وی، حرث بن حلاج شیبانی برای قتال كریب قیام كرد، ولی او هم كشته شد.

مشاهده ی این صحنه برای علی بن ابی طالب علیه السلام موجب نگرانی و ناراحتی گردید، لذا فرزند بزرگوارش، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام، را كه مردی كامل بود خواست و به وی دستور داد از اسب خود پیاده شود و لباسهای خویش را از تن بیرون آورد.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام لباسهای فرزندش، قمر بنی هاشم علیه السلام، را پوشید و بر اسب وی سوار شد. آن گاه لباسهای خود را به تن عباس علیه السلام پوشانید و اسب خویش را نیز به او داد.

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام این عمل را بدین لحاظ انجام داد كه وقتی به میدان كریب برود، كریب آن حضرت را نشناسد، مبادا بترسد و فرار كند. هنگامی كه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در مقابل كریب قرار گرفت، وی را به یاد عالم آخرت آورد و او را از غضب و سخط خداوند بر حذر داشت.

ولی كریب در جواب اسدالله الغالب گفت: من با این شمشیرم افراد زیادی را از قبیل تو كشته ام! این را گفت و به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام حمله كرد. آن شیر بیشه ی شجاعت نیز با ضربتی كه بر فرق كریب زد، او را دو شقه نمود.

موقعی كه علی بن ابی طالب علیه السلام كریب را به جزای خود رسانید، به مكان خویشتن بازگشت و به فرزند برومندش، محمد بن حنفیه، فرمود: تو در كنار كشته ی



[ صفحه 167]



كریب توقف كن، زیرا خونخواه وی پیش خواهد آمد.

محمد امر پدر را اجرا كرد و نزدیك پیكر كریب ایستاد. یكی از عموزادگان كریب به میدان آمد و راجع به قاتل وی از او سؤال كرد. محمد گفت: من به جای قاتل كریب می باشم. وی با محمد به جنگ پرداخت و محمد او را كشت. پس از وی دیگری آمد و محمد او را نیز به اولی ملحق كرد. و بدین گونه، خونخواهان كریب یكی پس از دیگری به جنگ محمد آمدند تا تعداد كشتگان به هفت نفر رسید [2] .


[1] در كربلا چه گذشت: ترجمه ي نفس المهموم، آيت الله محمد باقر كمره اي «قدس سره».

[2] ستارگان درخشان: جلد 15 قمر بني هاشم عليه السلام، صفحه ي 54 چاپ پنجم، چاپ اسلاميه.